او ثروتمندترین مرد جهان است پس چرا ما از او کم می شنویم؟
تاریخ انتشار: ۱۰ تیر ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۸۱۱۲۱۶۳
فرارو- اگر ۱۰ صفحه اول نتایج گوگل را برای کمکهای اهدایی به خیریه توسط "برنارد آرنو" ثروتمندترین مرد جهان را ورق بزنید عملا هیچ چیزی نخواهید یافت. آن چه مییابید این است: LVMH تحت ریاست آرنو هزینه موزه بنیادی خیره کننده معماری "لویی ویتون" را پرداخت که مجموعه هنر مدرن آرنو را به نمایش میگذارد. "فرانسوا پینو" مالک میلیاردر رقیب گروه برندهای لوکس "کرینگ" مجموعه خصوصی خود از هنرهای معاصر را در منطقه ۱ پاریس به نمایش گذاشته است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
به گزارش فرارو به نقل از گاردین، تا جایی که کمکهای مالی منتشر شده در اینترنت نشان میدهد به نظر میرسد بزرگترین کمکهای خیریه آرنو به فرزندان اش بوده است. مابقی بخش کوچکی از بخششهای غیر مرتبط با کسب هنر را اینجا و آنجا خواهید یافت تنها کسری از دارایی خالص ۱۹۶ میلیارد دلاری آرنو است.
هنگانی که با سخنگوی آرنو تماس گرفتیم آنان گفتند که او بخششهای شخصی خود را فاش نکرده است، اما توجه ما را به کمکهای اهدایی LVMH جلب کرد؛ ۱۰ میلیون یورو برای مبارزه با آتش سوزی جنگلهای آمازون، ۲۰ میلیون یورو به بیمارستانهای دولتی فرانسه و ۵ میلیون یورو به انستیتو پاستور در طول پاندمی کووید، ۲ میلیون یورو به صلیب سرخ چین، ۵ میلیون یورو به صلیب سرخ اوکراین و یک میلیون یورو برای امدادرسانی در جریان وقوع سیل در ایتالیا و هم چنین کمکهای غیر نقدی او با تولید ضد عفونی کنندههای دست و ماسک برای کاستن از کمبود اقلام محافظتی در فرانسه بودند.
گزارش سالانه شرکت تحت ریاست آرنو که در آن تعهد شرکت به مسئولیتهای اجتماعی و زیست محیطی ذکر شده، جزئیات کمی را در مورد میزان واقعی حمایت مالی کرده است. ارقام گزارش ۵۷ میلیون دلار کمکهای خیریه را شامل میشود که ۰.۴ درصد از ۱۴.۱ میلیارد دلار سود خالص LVMH در سال گذشته را شامل میشود. بنابراین، بله شاید آرنو در خفا بسیار سخاوتمندتر است.
همانطور که مجله تجاری فرانسوی Challenges در سال ۲۰۲۰ اشاره کرد شهروندان فوقالعاده ثروتمند فرانسه، کشوری که خانه یکی از دو ثروتمندترین مرد جهان و ثروتمندترین زن یعنی "فرانسوا بتنکورت میرز" وارث برند "اورئال" با ۸۹ میلیارد دلار میشود، در مقایسه با برخی از همتایان خارجی خود بسیار کمتر به امور خیریه بودجه مالی اختصاص میدهند و اغلب نیز از این ژست بشردوستانه به عنوان راهیای برای جبران مالیات پرداخت نشده استفاده میکنند.
البته این موارد نیز کمتر قابل مشاهده است. البته ثروت هنگفت آرنو در کشورش مخفی نیست و او با صاحبان قدرت غریبه نیست.
این که ثروتمندان در فرانسه تلاش میکنند تا بیش از اندازه ثروت شان در معرض دید افکار عمومی نباشد قابل درک است. در فرانسه بیش از ایالات متحده به ثروت با دیده شک و تردید نگریسته میشود. این دیدگاه باعث میشود تا در افکار عمومی فرانسه این پرسش مطرح شود که چرا ثروتمندان تا این اندازه پول دارند و شاید نباید تا این اندازه پولدار باشند. این پرسشها همگی پرسشهایی قانونی هستند.
شاید آرنو برای شروع نباید آن قدر پول داشته باشد. شاید میلیاردرها نباید در واقع دسترسی به فضا را کنترل کنند یا حداقل در مورد ایالات متحده بتوانند سیاست را با مقادیر بی حد و حصر پول سرازیر شده شان کنترل کنند. نابرابری شدید، ثبات و یکپارچگی نهادهای دموکراسی را تهدید میکند. با این وجود، در جهان آن طور که هست ثروت خصوصی عظیم آرنو وجود دارد حتی اگر آرنو و LVMH سهم عادلانه خود را در مالیات بپردازند. اگرچه تحقیقات اخیر در فرانسه نشان میدهند که افراد فوق ثروتمند به طور متوسط درصد کمتری کمک خیریه را نسبت به افراد ثروتمند صرف میکنند.
بگذارید واضح بگوییم: میلیاردرها راه حلی برای رسیدگی اضطراری به تغییرات آب و هوایی یا از دست دادن تنوع زیستی نیستند، اما تمرکز ثروت در دستان آنان میتواند در تسریع گذار به انرژی سبز و رفع شکافها در تامین مالی آب و هوا کمک زیادی کند. صندوقهای خصوصی نوع خاصی از آزادی عمل برای مانور دادن و ریسک پذیری را به ثروتمندان میبخشد که دولتها اغلب فاقد آن هستند.
"جف بزوس" که اخیرا قایق تفریحی جدید ۵۰۰ میلیون دلاری خود را به بازار عرضه کرده است سالها با انتقادهایی روبرو بوده است. با این وجود، او دست کم ۱۰ میلیارد دلار برای تلاش جهانی در حوزه محیط زیست اختصاص داده است. "ایلان ماسک" از طریق استفاده نامنظم از توئیتر برای تقویت ترولهای راست افراطی نوع چالش برای جامعه دموکراتیک ارائه میکند. با این وجود، دست کم تسلا تغییر را از موتور احتراق داخلی و به سمت خودروی الکتریکی آغاز کرد و پنلهای خورشیدی و ذخیره باتری را توزیع کرد.
هم چنین، "بیل گیتس" پس از سالها ثروت اش را به فرزندان اش منتقل کرد. او و وارن بافت ثروتمندان دیگری، چون "مایکل بلومبرگ" را تشویق کردند تا دست کم نیمی از دارایی خالص شان را برای مسئولیتهای اجتماعی تخصیص دهند و به مسئله تخصیص منابع مقابله با تغییرات آب و هوایی کمک کنند.
با این وجود، زمانی که نوبت به فرانسه میرسد و صحبت از اروپا به میان میآید انتقاد چندانی از این که برای مثال، آرنو ثروت اش را به طور علنی صرفا صرف مسائل هنری میکند به عمل نمیآید. نتیجه نهایی این موضوع غیر قابل قبول است، زیرا بحرانهای اقلیمی و آب هوایی بسیار فوری و شدید هستند و فردی، چون آرنو نمیتواند بالای گنجینه ثروت اش بنشیند و کار موثری انجام ندهد.
بارها از مدافعان نظام سرمایه داری میشنویم که تمرکز مضحک ثروت در دست معدودی از افراد برای سرمایه گذاری امری لازم است. پس صندوق سرمایه گذرای آرنو برای حذف آلایندههای کربنی کجاست؟ به نظر میرسد آرنو تنها از ثروت خصوصی اش برای افتتاح مجموعههای هنری و نمایش در موزهها استفاده میکند. همان طور که او ممکن است بعدا آثار هنری بخرد تا در معرض دید عموم قرار گیرد میتواند زمینی را بخرد تا به عنوان ذخایر طبیعی به دولتها هدیه دهد.
منبع: فرارو
کلیدواژه: قیمت طلا و ارز قیمت موبایل میلیون یورو میلیارد دلار
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت fararu.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «فرارو» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۸۱۱۲۱۶۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
مدارا با طالبان بدون خط قرمز! / معلمان و دغدغه معیشت/رویا فروشی برای کسب ثروت
به گزارش «تابناک» روزنامههای امروز چهارشنبه ۱۲ اردیبهشت ماه در حالی چاپ و منتشر شد که گزارش رئیس دفتر بازرسی ویژه رئیسجمهور از ۱۰۰ برکناری با گشت ارشاد مدیران، تبدیل حکم اعدام «بابک زنجانی» به ۲۰ سال حبس، جنجال جدید طلافروشان و سیگنال نزولی دلار به بورس در صفحات نخست روزنامههای امروز برجسته شده ست.
در ادامه تعدادی از یادداشتها و سرمقالههای منتشره در روزنامههای امروز را مرور میکنیم:
احمد مازنی طی یادداشتی در شماره امروز اعتماد با عنوان معلمان و دغدغه معیشت نوشت: روز دوازدهم اردیبهشت، در ایران روز معلم نامگذاری شده و درکنار بزرگداشت مقام علمی و فضائل انسانی استاد شهید مرتضی مطهری، از معلمان تجلیل و درباره اهمیت نقش آنان سخنها گفته و همایشها برگزار میشود. اما همانند بسیاری از مناسبتها، این همایشها و تجلیل و تکریمها، در مقام عمل ره به جایی نمیبرد و معلمان و دغدغههایشان به فراموشی سپرده میشود. مایه تاسف است که در کشور ما نیازهای معیشتی به مهمترین دغدغه صنوف مختلف، از جمله معلمان تبدیل شده است، چرا؟ معمولا در پاسخ به این پرسش در مورد معلمان، جمعیت زیاد آنان را دلیل حقوق و مزایای اندک این قشر زحمتکش و اثرگذار جامعه میدانند. اما آیا زیاد بودن به معنی زیادی بودن است؟ همه ما میدانیم که شخصیت، باور، و رفتار فرزندان ما تحت تاثیر مستقیم تعلیم و تربیت معلمان است، و سلامت روان، جامعهپذیری، اعتماد به نفس، و هویت ملی و دینی فرزندان ما متاثر از آموزش و تربیت معلمان است، در این صورت اگر معلم آرامش روانی نداشته باشد، و به دلیل فقر مادی و مشکلات اقتصادی تمرکز لازم روی وظیفه و ماموریت اصلی خویش نداشته باشد، در این صورت چه انتظاری از خروجی نظام آموزشی میتوان داشت؟ به نظر میرسد رسیدگی به نیازهای معلمان باید در دستور کار فوری و مستمر دولت قرار بگیرد، و متولیان امر در دولت و مجلس میبایست با اهتمام بیشتری به این مهم بپردازند و موانع را از سر راه این عزیزان بردارند و از فرصت حضور معلمان و فرهنگیان و همه صاحبنظران که دغدغه تعلیم و تربیت فرزندان این آب و خاک را دارند برای کمک به حل این مشکل استفاده کنند، البته از نقش انجمنهای صنفی و سیاسی معلمان و فرهنگیان نیز نباید غافل شد این تشکلها میتوانند به دولت و مجلس در این زمینه و در سایر حوزهها کمک کنند. البته لازم به ذکر است که قانون رتبهبندی فرهنگیان که پس از سالها پیگیری در دولت دوازدهم و در نهایت در مجلس یازدهم به تصویب رسید گام مناسبی در جهت تأمین معیشت معلمان بود، اما در کنار ناکافی بودن این قانون، آییننامه رتبهبندی معلمان دارای نقاط ضعفهایی است که میتواند موجب ناکارآمدی این قانون شود.
شاخصهایی که در این آییننامه پیشبینی شده تاثیر مستقیم یا حتی غیرمستقیمی بر ماموریت معلم ندارد و شاخصهایی که مستقل از عملکرد معلم و عدم توجه به مدرسه محوری و سازوکارهای نامناسب ارزیابی در این آیین نامه که منجر به ارزیابی سلیقهای میشود و در نتیجه نامطلوب و ناکارآمد خواهد بود.
مدارا با طالبان بدون خط قرمز!
روزنامه جمهوری اسلامی در سرمقاله امروز خود با عنوان مدارا با طالبان بدون خط قرمز! نوشت: رواداری برای دولتها یک راهبرد مفید و موثر برای دستیابی به موقعیت در سیاستهای داخلی و خارجی است. اِعمال این راهبرد در زمینه سیاست داخلی هر قدر بیشتر باشد بهتر است، ولی در مورد سیاست خارجی اگر مرز مشخصی رعایت نشود، قطعاً زیانهای فراوانی به همراه خواهد داشت.
از حکمرانان یک نظام سیاسی دینی همچون نظام جمهوری اسلامی انتظار اینست که حداکثر رواداری را در سیاست داخلی اِعمال کنند و به این فرموده پیامبر خدا صلیالله علیه وآله پایبندی نشان دهند که اگر حاکم در عفو اشتباه کند بهتر است از اینکه در عقوبت کردن گرفتار خطا شود. «.. فان الامام لان یخطئ فی العفو خیر له من ان یخطئ فی العقوبه». متاسفانه سیاست داخلی ما بر این توصیه رسولالله مبتنی نیست و بعضی از حکمرانان ما تصورشان اینست که با سختگیری و فشار حداکثری در کیفر دادن میتوانند مردم را به مسیری که میخواهند سوق دهند. عجیب است که علیرغم تجربیات متعدد و مستمری که در زمینه کارآمد نبودن سیاست زور و فشار وجود دارد، این دسته از حکمرانان همواره بر استمرار این سیاست شکستخورده اصرار میورزند.
عجیبتر اینکه همین حضرات که اِعمال فشار حداکثری در سیاست داخلی را میپسندند، در زمینه سیاست خارجی به ویژه درباره بعضی کشورها که خطرناک بودنشان برای منطقه و آینده منافع ملی ایران اظهر منالشمس است، به رواداری کامل و بدون قید و شرط معتقدند! با اینکه طبق ضربالمثل معروف «مار گزیده از ریسمان سیاه و سفید میترسد» حکمرانان ما باید از کسانی که بدترین سابقه تروریستی، تکفیری، بدعهدی و پایبند نبودن به قوانین و مقررات بینالمللی را دارند برحذر باشند، آنها را به راحتی تحمل میکنند، تخلفاتشان را نادیده میگیرند و امتیازات زیادی در اختیارشان قرار میدهند.
امیرخان متقی، وزیر خارجه حکومت خودخوانده طالبان که از سران بدسابقه این گروه تروریستی تکفیری است، اخیراً ضمن انکار حضور داعش در افغانستان گفته است این گروه تحت حمایت سه کشور منطقه قرار دارد و این سه کشور داعش را حمایت میکنند و باعث ناامنی منطقه شدهاند. هرچند امیرخان اسمی از این سه کشور نیاورده، ولی آشنایان با تفکر او گفتهاند منظورش سه کشور تاجیکستان، ایران و پاکستان هستند که طبق ادعای این طالب متوهم، اولی نیروی انسانی داعش را تامین میکند، دومی راه عبور را برایشان باز میگذارد و سومی بودجه و مراکز برنامهریزی آنها را برعهده دارد.
جالب است که دولتمردان تاجیک و پاکستانی همواره از وجود گروههای متعدد تروریستی ازجمله داعش در افغانستان تحت حاکمیت طالبان خبر میدهند و این کشور را کانون ناامنی میدانند. از طرف دیگر، هر وقت قتل و غارت و جنایتی در افغانستان اتفاق میافتد حکومت خودخوانده طالبان آن را به گردن داعش میاندازد در حالی که همه میدانند طالبان با داعش تقسیم کار کرده و جنایتهای خود را به گردن داعش میاندازد و داعش هم که با طالبان همدست است، این تقسیم کار را پذیرفته و جنایات را گردن میگیرد. با اینکه این واقعیت کاملاً قطعی و روشن است، امیرخان متقی با وقاحت تمام ادعا میکند داعش در افغانستان حضور ندارد و این سه کشور حامیان داعش هستند.
پاکستان و تاجیکستان در حال تسویه حساب با طالبان هستند و آنچه مایه تاسف است اینست که ایران هنوز به سیاست مدارا با این گروه تروریستی تکفیری ادامه میدهد و این گروه علیرغم بدعهدیها و تخلفاتی که از قوانین بینالمللی دارد دائماً از ایران امتیاز میگیرد. در نزدیک سه سالی که طالبان بر افغانستان سلطه دارد هنوز حاضر نشده حقابه ایران از هیرمند را بدهد و اخیراً که سرریز سیل به سیستان رسید، طالبان آن را به عنوان حقابه ایران جا زد! امتیازات سیاسی و تجاری زیادی نیز از ایران میگیرد و مهمتر اینکه خطر ناامنی در ایران به دلیل ورود عناصر وابسته به طالبان هر روز افزایش مییابد، ولی حکمرانان ما به هشدارها اعتنا نمیکنند. حالا که امیرخان هم ایران را به همکاری با داعش متهم کرده آیا باز هم سیاست مدارا با طالبان جایز است؟ خط قرمز کجاست؟
رویا فروشی برای کسب ثروت
آرین احمدی طی یادداشتی در شماره امروز ابتکار با عنوان رویا فروشی برای کسب ثروت نوشت: یک شبه پولدار شدن، یک ماهه رتبه برتر کنکور شدن، چاقی و لاغری فوری در عرض یک هفته و ... تبلیغاتی هستند که این روزها بسیار زیاد با آنها مواجه میشویم. از پیامکهای فراوان تبلیغاتی و آگهیهای اینترنتی و تبلیغات عجیب و غریب فضای مجازی گرفته تا انواع رسانهها، همگی پر شدهاند از تبلیغاتی با این مضامین و جالبتر آنکه خدمات خود را هم تضمین میکنند و البته گویی نظارت خاصی هم برایشان وجود ندارد و متاسفانه هر روز هم به تعدادشان افزوده میشود و شوربختانهتر آنکه مخاطبان بسیاری هم دارند و بسیاری از مردم با رویای یک شبه موفق شدن فریب اینگونه تبلیغات را میخورند و هزینههای مالی و زمانی و متاسفانه خیلی از اوقات روانی بسیاری را بابت اینگونه تبلیغات میپردازند.
به تازگی هم متاسفانه پای برخی سلبریتیها و بلاگرهای معروف به اینگونه تبلیغات باز شده و این گونه افراد سود جو هم نقش پر رنگی در تشویق و اعتماد مردم به پذیرش این گونه تبلیغات دارند! سلبریتیها و بلاگرهایی که متاسفانه نظارت خاصی برایشان وجود ندارد، هر چه دلشان میخواهد میگویند و تبلیغ میکنند و البته مالیاتی هم نمیپردازند!
پایین بودن سرانه مطالعه و کم بودن سواد رسانهای، افزایش روحیه فست فودی (روحیهای که تحمل صبر ندارد و میخواهد همه چیز را به سرعت همانند فست فود به دست بیاورد)، شرایط اقتصادی این روزهای مردم و از همه مهمتر نبود نظارت کافی و نبود دغدغهمندی لازم فرهنگی میتوانند از علل افزایش اینگونه تبلیغات و جذب مردم باشد. البته از نقش کسانی که با رانت و اختلاس یک شبه ثروتمند شده اند و جو روانی که در جامعه ایجاد میکنند هم نمیتوان به سادگی گذشت.
قطعا افزایش این مدل تبلیغات و همایشها میتواند تاثیرات بسیار بدی در جامعه و علی الخصوص نوجوانان و جوانان داشته باشد، از نوجوانان و جوانانی که به آنها القا میشود میتوانند بدون تلاش و طی کردن مراحل لازم به موفقیت برسند و تعاریف اصولی موفقیت را در ذهن ایشان تغییر میدهند، نمیتوان انتظار هدفمند و اصولی تلاش کردن و البته رشد و تعالی را داشت و همین مساله باعث شده این روزها تعداد کمتری از نوجوانان و جوانان اشتیاق به یادگیری علم و یا مهارت خاصی را از خود نشان دهند و متاسفانه خیلیهایشان با سودای یک شبه ثروتمند شدن و یا یک شبه موفق شدن روزهای ناب و طلایی جوانیشان را میگذرانند و حتی مشاغل و نحوهی زندگی پدر و مادر خود را به تمسخر میگیرند و اصولا با هرگونه کار کارمندی، کارگری، مهندسی و هر کاری که نیاز به تلاش دارد مخالف هستند و برایشان جذابترین شغل بلاگری است.
و، اما سه پرسش اساسی که مطرح میشود این است که ۱- با وجود تعداد بسیار زیاد نهادهای فرهنگی در کشور که عمدتا دارای بودجههای فراوانی هم هستند، چرا فرهنگ سازی لازم از قبیل آموزش سواد رسانهای به آحاد مردم و یا ترویج فرهنگ کار و تلاش و ... برای این مهم صورت نگرفته است؟ البته از سهم آموزش و پرورش در این مقوله مهم نمیتوان به سادگی گذشت!
۲-اصولا فرآیند کسب مجوز اینگونه تبلیغات و همایشها چگونه است و چطور نظارتی بر روی آنها صورت میگیرد؟
۳-آیا کشور به این میزان بلاگر و سلبریتی نیاز دارد؟ کمبود نیروی ماهر و کارمند و کارگر متخصص در آینده چگونه تامین خواهد شد؟
به نظر میرسد عدم فعالیتهای فرهنگی و رسانهای لازم در جهت از بین بردن جو چنین تبلیغات و افکاری میتواند خسارات جبران ناپذیری را به فضای کاری و روانی جامعه و علی الخصوص نوجوانان و جوانان وارد سازد، و انتظار میرود نهادهای فرهنگی و نظارتی هر چه سریعتر در جهت مقابله با این مقوله جدید اجتماعی تمهیدات لازم را بیاندیشند.